کیمیاگر تنها

بچه ها بعد از یه غیبت طولانی دوباره به همه سلام میکنم

اول از آقا بهرام٫رضای عزیز وهمه برو بچه هائی که تو این مدت بهم سر زدن

تشکر میکنم......

خوب برین اینجا حال کنید ترجمه کتاب هری پاتر

بهرام جان دستت درد نکنه خیلی باحاله

دیر بجنبید عقب می افتین ها.. مثلا داستان روزه دنیای

اینم لینکش:کیمیاگر تنها

چند کلمه از خودم

بابا چقدر این در اون در بزنم دیگه خسته شدم

نمیدونم چرا امشب اینطوری شدم دلم خیلی گرفته

شدم مثل زمانی که تو خدمت اذون میگفتن .اون موقع هم

همینطور میشدم مخصوصا اونجا که من خدمت کردم .غروبای

واقعا دلگیری داشت .اون موقع وقتی اینطوری میشدم میرفتم

رو پشت بوم قرارگاه پیش نگهبان یه یک ساعتی باهم درد دل

میکردیم آروم میشدم.ولی الان حوصله درد دل کردن باکسی رو هم ندارم

می خوام برم یه جائی تنها باشم از این شلوغی شهر از اینهمه دروغ و دغل

از اینهمه بی عدالتی خسته شدم . امشب خیلی حرفا دارم تو تنهائی به خودم بزنم

دیگه نمیتونم ..............

شب٫سکوت٫کویر

یه وبلاگ صمیمی که یه نفر داره از ته دل مینویسه

به شرط اینکه خواننده اون هم اهل دل باشه

از وبلاگش این طور برداشت کردم پسره خیلی

احساسی وقابل اطمینانیه نمیدونم چرا

ولی دلم اینطور میگه یه سری بهش بزنین

اینم لینکش:پویا