لو گو بفرستید

بچه ها هر کی لوگو داره برام بفرسته تابذارم تو بلاگ

لطفا اگه بلاگ یا سایت جالبی هم میشناسین معرفی کنید

تا همه بتونن ازش استفاده کنن یادتون نره لوگوهاتونو بفرستین

هر کی هم خواست بگه تامن لوگومو براش بفرستم

باتشکر: (سمسار باشی)

تاک سپید

واقعا دست درد نکنه شقایق خانم عجب بلاگ باحالیه واقعا آدم دلش باز میشه

بچه ها این بلاگ همش شعر و روایته خیلی بلاگه آرامبخشیه

برا من که این طور بوده آمیدوارم برا شما هم همینطور باشه

اینم یکی از روایتهاش با اجازه نویسنده:

مجنون ؛

گاهی که در اتاق تنها می‌ماند از لای در حواسم هست ببینم چه می‌کند.
قاب عکس عمه خانوم (روحش شاد ) را در دست می‌گیرد و به عکس
خیره می‌شود و قاب را محکم فشار می‌دهد. (یک بار آنقدر فشارش داده
بود که قاب شکست ).


چشم هایش لوچ است و نگاهت که می‌کند معصومیتش را به اطراف
حواله می‌کند. وقت هایی که خورشید فرق آسمان است روزهای
سرحالیش است.( نمی‌دانم چرا من هیچ وقت نتوانستم غیر از هوای
گرفته با هوای دیگری اخت شوم ) . و آنوقت است که با آن حرف
زدن دست و پا بسته اش کله ام را می‌خورد . و سوال هایی می‌پرسد
که در هیچ دکان عطاری پیدا نمی‌شود و این سوال های تکراری
کم کم اعصاب من را ویران می‌کند. ( تابستان پیش حدود دو هفته
تمام هر روز وقت طلوع خورشید من را از خواب بیدار می‌کرد و
سراغ جا نماز عمه خانوم را از من می‌گرفت ؛ خدا بیامرز اصلا
در عمرش یک رکعت هم نماز نخوانده بود چه برسد به اینکه بخواهد
جا نماز داشته باشد !).


عمه خانوم می‌گفت پاک تر از این دیگر کسی پیدا نمی‌شود .
ولی با تمام پاک بودنش در این چند سال بعد از فوت آن خدا بیامرز پدرم
را کف دستم گذاشت .
دوشنبه هفته پیش قاب عکس عمه خانوم را در بغل گرفته بود و توی این
سرما پریده بود وسط حوض توی حیاط . و من هنوز نتوانستم بفهمم که
عمه خانوم چطور هشت سال تمام با او کنار آمده و من هنوز بعد از سه
سال نگهداری از او نتوانسته ام او را راضی کنم که یک روز را از خیر
تماشای طلوع آفتاب بگذریم.

اینم آدرسش حتما یه سری بزنید:http://sepidtaak.blogspot.com/


مرداب

یه سایت توپ بایه برنامه فلش نوشته شده خیلی باحاله بایک موسقی

از یکی از خواننده ها حتما حتما یه سری بزنید

اینم آدرسش:

مرداب